مبارزه در راه وحدت مستلزم شفافیت وصراحت است
اسدالله کشتمند اسدالله کشتمند

به جواب رفیق م.ی.هادی

در اغاز به جواب مقاله رفیق محترم م.ی.هادی عرض می گردد که مقاله «وجوه اشتراک نوین وراه مشترک را باید پیداکرد» زیر نام اینجانب انتشار یافته است وامر روشنی است که موضع گیری خودم را انعکاس میدهد نه رهبری شورای اروپائی نهضت فراگیر را.در هر موردی که لازم افتد تا مواضع رسمی نهضت فراگیر اعلام گردد، اینکار از جانب مقامات رهبری آن صورت می گیرد.

اگر رفیق محترم هادی هدف نوشتن مقاله شان را باز نمودن راه درک ضرورت وحدت وکوشش در راه تامین وحدت،قرارداده باشند مورد احترام من است ولی اگر هدف از آن صرفاً انتقاد ونادیده گرفتن ضرورت روشن ساختن مسائل مورد نظر باشد،آن را منطبق با روحیه رفیقانه نمیدانم. ولی بهر حال حالتی مبتنی بر سوء تفاهم را در مقاله ایشان می بینم که مرا وامی دارد تا جوابی اجمالی عرض کنم.

تا جائیکه از روح نوشته رفیق هادی برمی آیداینست: گویا که من درباره وحدت بی باور هستم ونوشته من بجای کمک به وحدت به آن صدمه می زند.اگر این برداشتم از مقاله ایشان درست باشد باید با صراحت کامل بگویم که رفیق عزیز! این دید شما درباره مقاله من آگنده از سوء تفاهم است. برای مدتی تصمیم داشتم این جواب را ننویسم زیرا کسانی که درباره موضوع علاقه می گیرند مقاله من را بعد از آشنائی با انتقادات رفیق هادی دوباره مرور خواهند کرد وخود به سادگی نتیجه گیری می کنند ولی درینجا صرفاً بخاطر احترام به احساس رفیق هادی این جواب اجمالی را می نویسم وترس از آن دارم که خوانندگان عزیز بخشهائی از آن را تکراری بیابند واز این بابت خود را معذور میدانم بهر حال:

رفیق هادی درباره مقاله من مینویسد:« ایشان در شروع ، مواضع وحدت خواهانه ً نیرو های خارج تشکیل را به دو دلیل( نیات شریفانهً ظاهری )تلقی نموده ،مستدل نمیدانند و مینگارند...»

رفیق عزیز!اولاً ببینید من چه گفته ام وشما چه برداشت کرده اید.من گفته ام « ... عده ای ادعا می کنند که تا زمانی که همه احزاب امروزی که برخاسته از بقایای حزب دموکراتیک خلق افغانستان هستند، متحد نشوند ومانند دیروز حزب واحدی را تشکیل ندهند، پیوستن به هیچیک را جائز نمی دانند . این افراد برای این کار خود بهانه خوبی هم دارند مبنی بر اینکه رفتن به هر یکی از این احزاب در حکم جفا به امر وحدت دوباره حزب میباشد. اگر این موضع قدری بیشتر شگافته شود دیده میشود که در عقب این نیت به ظاهر شریفانه استدلال محکمی وجود ندارد». من از«عده ای» صحبت دارم شما«نیروهای خارج از تشکیل» رابه استدلال من برچسب می زنید.این دو از هم بسیار تفاوت دارند.

میگویند سنگ بزرگ را یاد کردن به معنی نه برداشتن آن است.بلی من این استدلال رفقا را که می گویند ما حاضر هستیم مبارزه کنیم ولی تا حزب دموکراتیک خلق افغانستان مانند سابق دوباره متحد نگردد، ما به هیچ حزب وگروه برآمده از آن نمی پیوندیم،منطقی نمیدانم.ازین جا نباید برچسب بی علاقه گی نسبت به وحدت بر نظریات من زده شود. هرکسی که بگویدکه احیای وحدت حزب دموکراتیک خلق افغانستان(آن طوری که قبل از فروپاشی از آن شناخت داشتیم وامروز عده ای از رفقاعدم تامین آن را بهانه قرار میدهند) امکان پذیر است،برای من این شک پدید می آید که شاید ازین طریق بی اعتنائی به ماهیت پدیده حیاتی وبزرگی بنام وحدت صورت گیرد.

بلی! من این نیت رفقا را شریفانه میدانم ولی در حدود یک خواب خوش وشیرین که گهگاهی آرزوی فریبنده آن همه ما راوسوسه می کند ولی وقتی که درکادر این دنیای آشفته سیاست ومبارزه اجتماعی گام می گذاریم بهتر است که به واقعیتها تن در دهیم تا به خواب وخیال که جداً واهی است.

درینجا قابل تذکر میدانم که رفقائی که از وحدت حرف می زنند منظور شان تمام گروه های فعلی سیاسی که از حزب دموکراتیک خلق افغاتنستان برخاسته اند میباشد که تعداد شان لا اقل به بیست گروه وحزب رسمی وغیر رسمی(راجستر شده ویا غیر آن)می رسد.اینست واقعیت.من معتقدم که همه این احزاب وگروه ها حق دارند به شیوه خود ،خود را ادامه دهنده راه ح.د.خ.ا. بدانند (واینکه تا چه حدی از میراث معنوی حزب دیروزی بهره برده اند وتا چه حدی سیاستهای شان از روح گذشته حزب ملهم است، بحث دیگری است که مستلزم تحلیل جدا گانه ای میباشد)بناً با در نظر داشت این تنوع کنونی موضع گیری ها وسیاستهائی که این احزاب وگروه ها در پیش گرفته اند،بازهم می گویم که وحدت دوباره آن حزبی که داشتیم با آن دیدی که رفقای مورد نظر درمقاله من، برای این وحدت دارند، ناممکن به نظر می رسد.ولی این ممکن وضروری است که حد اکثر تلاش صادقانه بکار برده شود تا از میان این احزاب وگروه ها در جستجوی تمام امکانات تامین وجوه مشترک برآمد و حد اکثر استفاده معقول واصولی رابرای بسر رسانیدن موفقانه پروسه وحدت بکار بست.من نوشتم که: «بدین ترتیب عده ای ادعا می کنند که تا زمانی که همه احزاب امروزی که برخاسته از بقایای حزب دموکراتیک خلق افغانستان هستند، متحد نشوند ومانند دیروز حزب واحدی را تشکیل ندهند، پیوستن به هیچیک را جائز نمی دانند» خوب کجای این حرف ضد وحدت است؟مگر واقعیت غیراز این است؟

دور نرویم به بینیم که اگر این وحدت تا این حد قابل دسترسی بود چرا تا کنون که شانزده سال از فروپاشی حزب گذشته است، این وحدت نه تنهاعملی نشد بلکه شاخه ها وگروه ها واحزاب جدیدی پا به عرصه وجود گذاشتند. شاید گفته شود که تلاشی در این مورد صورت نگرفته است.ولی کسانی که میدانند ووارد میدان عمل بوده اند ( ومن افتخار دارم که بگویم در این عرصه در اروپا،عاجزانه ولی ازجمله اولین افراد بوده ام) تصدیق خواهند کرد که بصورت بی سرو صدا چه تلاشهای عظیمی در این راه بخصوص از سال 1994 بدینسو بخصوص ازجانب رفقائی که در کشور هالند بسر می برده اند، صورت گرفته است.این تلاشها در شرایطی صورت می گرفت که متاسفانه عده قابل ملاحظه ای از اعضای سابق حزب در زیر فشار خرد کننده روانی شرایط مسلط آن روزگاران نه تنها به این موضوعات علاقه ای ابراز نمی داشتندواز تماس با آن گریزان بودند بلکه گذشته را تکفیر هم می کردند تا چه رسد به اینکه از وحدت نامی ببرند.تنها بعد از جلسه تاریخی شهر آرنهم نهضت میهنی بود که روحیه جدیدی بر سیاسیون مترقی مهاجر افغان مسلط شد وعلاقه به سیاست مطرح گردید.

در جائی دیگر رفیق هادی مینویسد:«... بهتر آن بودكه رفیق اسدالله کشتمند، به جای اینکه ترصد بعضی از رفقا را ،غیر شریفانه ونیات ناسالم ميخواندند، مطابق به اهداف سازمانی شیوه ها واصولی را برای فعال شدن این رفقا در یکی از سازمانها ی رفیق منجمله سازمانی که خودشان عضویت آنرا دارند مطرح میکردند»

رفیق عزیز!این حرف شما باعث تاثر من می گردد زیرا من ترصد رفقا را غیر شریفانه نمی پندارم بلکه برعکس آن را نیت شریفانه گفته ام.امید وار هستم در آینده وقتی نوشته کسی را نقد می کنید متن آن را با دقت بیشتر بخوانید.در غیر آن برخورد تان مثل همین مورد موجود،غیر منصفانه از آب در می آید.شایداینجا لازم باشد این راهم بگویم که شما اطلاع ندارید ومافراوان تلاش کرده ایم چنین رفقائی را در سازمان ما متشکل بسازیم واتفاقاً هدف من از نوشتن مقاله مورد نظر هم قانع ساختن همین رفقا بوده است.

در موردی دیگر رفیق هادی می نویسد:«... درحالیکه تمام رفقای که این مقاله را میخوانند ازآن هیچ حاصلی را به نفع نهضت پیش بینی نمیکنند. تاکار وفعالیت سازمانی رفیق اسدالله کشتمند را برای توسعه وتقویت سازمان احتوا میکرد .اکنون نمیدانم این نوع برخورد کدام عرصه کاری رفیق اسدالله کشتمند را ارایه میدهد، »

رفیق عزیز!برخلاف آنچه شما تصور دارید من فکر می کنم که اگر در چنین مواردی تحلیل واستدلال صورت نگیردوآنچه را هر یک ما ضروری می پنداریم مطرح نسازیم میدان برای مغالطه وعوام فریبی وسوء استفاده خالی می ماند واز جانب دیگر خوب است تا مسائل حیاتی(که موضوع مورد بحث ما یکی از حیاتی ترین ها است) با صراحت وشفافیت مطرح گردند تا برخورد اندیشه های متفاوت راه رابرای جستجوی حقیقت هموار تر سازد. من با این حکم شما از لحاظ آزادی بیان ومباحثات مفید سیاسی جدا مخالفم.

بیهوده نخواهد بود برای شما یاد آوری کنم که در اولین روزهای بعد از انتشار مقاله رفقای زیادی بوسیله تلفون خوشی ورضایت خود را از نوشتن آن مقاله ابراز داشتند که من از لطف همه آنها سپاسگذارم.

رفیق هادی مینویسد:« رفیق اسدلله کشتمند به همه نیات وآرزو ها ی ما واهداف سازمان ما خط بطلان کشیده ،مینویسند :
(بناً به رفقائی که دیروز در صفوف ح.دخ.ا. متشکل بودند وامروز در تعین راه تردید دارند با صراحت عرض می کنیم که مبارزه مشترک دیروز را ضمانت جاودانی برای یکی بودن تمام سازمانهای سیاسی امروزی ندانند. برای تعین راه،معیار های روشن سنجش وجود دارند ونباید به مغالطه در این زمینه اجازه داد. با اطمینان میتوان گفت که:در میدان بغرنج مبارزه سیاسی امروز آن حزبی که طرح تازه، ابتکار عمل وایجاد فضای بحث وگفتگو وجستجوی پر کنکاش راه مبارزه را نمی تواند ارائه بدارد وچیزی برای گفتن ندارد ودر پشت افتخارات گذشته(آنهم به ناحق ومبالغه آمیز) سنگر می گیرد ، از لحاظ دراز مدت قابلیت حیاتی ندارد. )
آیا چنین است بیهوده گی مبارزه ًچند ساله ًما درخط وحدت خواهی که مسوولین سازمان ما با آن همنوایی میکردند؟ وبالاخره گفته میشود از پل باريك، تاريك وتيغ مانند وحدت ،عبور ناممکن است ؟ !»

در این مورد جوابم اینست: لطفاً همین قسمتی راکه از مقاله من نقل قول کردید دوباره بخوانید.

در جائی رفیق هادی مینویسد:« در این یادداشت میخواهم ازقول رفیق اسدالله کشتمند که میفرمایند:(تواضع ما مورد سو استفاده قرار میگیرد) بهره بگیرم وبا شهزاده های بری الاذمه بگویم که دیگر بس است . خواهشمندم تفنگ های تانرا بطرف دگر نشانه بگیريد . درجایی که شما فیر مینمایید، همه از خود ودوستان شما اند. قهر آمرانه ،فخر فروشی وفضل فروشی بس ا ست.

رفیق محترم! من نمیدانم این جملات را در حالت خونسردی کامل نوشته اید یانه. اگر در حالتی غیر عادی بوده است من گله ای ندارم ولی اگر با خونسردی واحساس مسئولیت نوشته باشید متاسفم که بگویم لحن شما بیشتر به« شهزاده های بری الذمه» شباهت دارد تا آنچه را من گفته ام. ما هیچکسی رانشانه نگرفته ایم .صاف وساده به توضیح مطالب بسیار ضروری پرداخته ایم.این را حق مسلم ما بدانید.هیچکسی حق ندارد بهر دلیل وبهانه ای که باشد جلو تبارز اندیشه هارا بگیرد.بگذار شما بدانید که در بحثهائی که در هیاًت رئیسه شورای اروپائی نهضت فراگیرصورت گرفت نظر مسلط همین بود که مادر قبال اجلاس 19 اپریل از شروع تا آخربطور اگاهانه وبا استواری با تواضع برخورد کردیم واین را برای امر وحدت ضروری می پنداشتیم ولی عده ای از آن سوء استفاده کردند.هر رفیق ما حق دارد بپرسد که آیا با در نظر داشت موقعیت وکمیت سازمان ما تبارز رفقای ما در اجلاس اخیر ملهم از تواضع وامتیاز دادن به دیگران بخاطر امر وحدت نبود؟.یادآوری می کنم که هیاًت رئیسه شورای اروپائی با طرح اینکه از تواضع ما دیگران سوء استفاده میکنند هیچ نشانی از برخورد «شهزاده های بری الذمه » ای را در جبین ندارد.

بطور خلاصه میخواستم عرض کنم که برداشتی را که من از مقاله رفیق م.ی. هادی داشته ام اینست که ایشان مقاله من را کمک در جهت وحدت نه بلکه مخرب آن میدانند ودیگر اینکه با تحلیل کوتاه من مبنی بر اینکه گذشت زمان بعد از فروپاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان تفاوتهای زیادی را در طرز دید گروه های ناشی از آن بمیان آورده است، نادرست میدانند. در این جا لازم میدانم بگویم که منظور از نوشتن مقاله قبلی روشن ساختن راه وحدت واقعی برای عده ای از رفقا که به نظر من به آن نیاز داشتند از یکسو وتاکید بر ضرورت وحدت از جانب دیگر بوده است. چنانچه در بخشی از مقاله من برعلاوه چند تاکید دیگر بر ضرورت تامین وحدت چنین آمده است:« این وظیفه وطن پرستان وترقی خواهان است تا در جهت فراهم ساختن زمینه های تامین وحدت بکوشند...

از این جا است که باید با هوشیاری و دقت فراوان ولی با ایمان خلل ناپذیر وصداقت تام برای تامین وحدت تمام نیروهای عدالت خواه وترقی پسند کوشید زیرادر شرایط کنونی برای تغیر جامعه ما در جهت عدالت وآزادی و برابری هیچ حزبی به تنهائی قادر نیست موثریت قاطع داشته باشد.»

انتباهی راکه رفیق هادی از مقاله من گرفته است منطبق با روح ونص مقاله خود نمیدانم واز اینجا است که دوستانی راکه خواهان روشن ساختن این موضوع هستند دعوت می کنم مقاله را یکبار دیگر مرور نمایند.

آنچه مربوط میشود به بخش دوم مقاله رفیق هادی مسلماً پیشنهادات ایشان مورد توجه مقامات رهبری شورای اروپائی نهضت فراگیرقرار خوهد گرفت ودر صورت لزوم به آن جواب داده خواهد شد.

·                                 پایان 


June 29th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها